6قطعه شعر ماندگار(غزلها ومثنوی)
از(آیهان)
منت
اثری : جاودانه از شاعر و عارف و نویسنده
(آیهان )
بردار سر از زیر حریمت نکشی زجر
ایستاده بمیری نکشی هر نفسی زجر
کوشش کن و از کار نزن سر به بیابان
آسوده بمیر ناز نکن تا نکشی زجر
دست شرفت باز نکن بر در نامرد
منت کشی از لطف خدا کن ندمی زجر
این جان بسوزد بشود کالبدت خاک
منت نخوری از سخن یار بسی زجر
گر خاک کنندجسم تو را با گل منت
پرپر شود آن گل که زقبرت نبری زجر
دستان تو آوازرهایی به جهان است
دستی که به خون گریه کند تا ندهی زجر
آیهان بمیرد نکشد منت نامرد
مردانه بمیرد نکشد بی کسی زجر
آیهان نتوان غیر خدا در دل خود جست
منت زخدا آید و آن شادی بی زجر
آیهان هادی محمدی
شاعر و نویسنده
هادی محمدی متخلص به:
آیهان
شعر: نازک دل من
اثری مانا از شاعر و نویسنده توانا درجهان هستی
آیهان هادی محمدی
شاعر و نویسنده
هادی محمدی متخلص به:
آیهان
من چه گویم که دلم نازک و دلبر شکن است
زکجا جویم که عشق تو مرا جان وتن است
باب دل را شود آهن که به جز تو نرود
که در این خانه کلیدش ز طلا هست دلم چون ندود
صاحبان دل و جان گوش به حرفم بدهید
عاشقان ناله کنان در دل عاشق بدمید
من که با این دل خود حال خرابی دارم
با غم دوری تو سوز وگدازی دارم
من که در میکده مستم بگذارید برم
یا که در حالت مستی به آغوش روم
تو از این شهر کجا می روی آخر دل من
تو در این تربت غم می دوی آخر دل من
گر مرا تو نبری نیست شوم ای دل من
یا که در خلوت خود نیست شوم نو گل من
با تو من خو شدم ای نفس این دل من
تو مرنجان مرا ای که تویی مشک ختن
این چه رسمیست که من با دل خود می جنگم
این چه جنگی ست که من بتو و مل میجنگم
آه هرگز نرود طاقت دوری درقلب
یا که خنجر برود برتن من یا بر قلب
من بمیرم تو دگر دور نباشی از من
آن چنان ذوب شوم یا که بمانی در تن
برو ای کل جهان تا گل دلبر چینم
کهکشان ها برود تا رخ دلبر بینم
خودم و این دل ودلبر بدمد در دنیا
خودش و تاج سرش راشکند با غوغا
من که بی تاج سرم پادشهی نتوان کرد
بی تو ای هم نفس من نتوان جولان کرد
دلم ازوصف وجود دل تو عاجز شد
گویی از عشق تو اندر دل من معجز شد
آخر از عشق تو من عاشق جانان شده ام
بی جهت نیست که در دهر من آیهان شده ام
تورکی شعر مثنوی قالیبین ده
شعر ترکی عاشقانه و عارفانه اثری دلربا
از شاعر و نویسنده معاصر هادی محمدی متخلص به
آیهان
شعر آیریلیغ
گدن گون نن منیم حالیم قاتیشدی
گوزومون یاشی اوتدان پیس آلیشدی
دئدون گللم گلممیردون دیریدون
منی درده سالیب آغلاد میردون
دئدی جانیم منیم صبریم جالاندی
دوزممیردیم داها قلبیم دایاندی
منه گل گل دئیب لای لای دیردون
اوزون هم اولدوروب هم یاندریدون
گوزوم قان آغلیب سن سیز دوزممز
سنون تک سوگیلی هیچ کیم بیچممز
منی بو آیریلیغ چوخ سین سیدیب دیر
سنی بو گوزلریم چوخ دیندیریب دیر
یا دین روحیم ده دیر آی مهربانیم
اوزون قلبیم ده سن شیرین بیانیم
عزیزیم دوز گینن ایش لر دوزلسین
اولا بیل سه بو آیهان داده گلسین
هادی محمدی متخلص به:
(آیهان)
برای جوان ماندن
و بسیار طو لانی عمر کردن
و اکسیر جوانی نوش داروی
جوان ماندن طولانی
را بهتر بشناسیم
افزایش طول عمر
جوان و نرم کردن پوست و شفاف کردن جسم
گشایش ذهن
افزایش قدرت جسمانی ( نیرومند تر ساختن بدن)
بهبود فعالیت حافظه
افزایش شادابی و نشاط (به عنوان محرک)
افزایش قدرت تحمل و پایداری
از بین بردن استرس ها
مقابله با پیری و فرسودگی ( عوارض ناشی از افزایش سن)
بالا بردن قدرت دفاعی بدن در برابر بیماری ها ( امراض)
..............و
فرزند شیر حق
پشتم شکست وخرد شد از درد بی کسی
زخم زبان شنیدم از این مردمان بسی
بودم عزیز فاطمه(س) فرزند شیر حق
همگام و یار من نشد از کوفیان کسی
اربعین چهلمین روز واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) است. اربعین حسینی چیست؟ اربعین یادآور ایثار و جان فشانی شهدای کربلاست
اربعین حسینی روز ۲۰ صفر و چهلمین روز واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) است.
اربعین حسینی در ایران
روز ۲۰ صفر در ایران تعطیل رسمی است و همه شیعیان در این روز به عزاداری میپردازند و راهپیمایی گسترده شیعیان به سوی کربلا، در سالهای اخیر به یکی از مهمترین و گستردهترین مراسم عزاداری شیعیان جهان تبدیل شده و حتی در زمره بزرگترین اجتماعات مذهبی جهان قرار گرفته است. هم اکنون بیشترین زائرانی که در اربعین از دیگر کشورها به عراق میروند از ایراناند.
روز بازگشت اسیران کربلا
مشهور است که اسیران کربلا روز ۲۰ ماه صفر سال ۶۱ ه.ق در بازگشت از.........
استاد رحیم دیندار(کامران)
دو غزل دلنشین
با
شور وحال که قلم
از وصفش عاجز است
بازی شطرنج عشق
بوُد عشق بتان آیین و کیشم
اسیر دست احساسات خویشم
منم آن تک درخت اندر بیابان
زند باد خزان هر لحظه نیشم
بسی فرسنگها پیموده ام راه
گذشتم بهر تو از قوم و خویشم
مرا در کلبه تنهائی خویش
مسوزان رحم کن با جان ریشم
بیا در بازی شطرنج عشقت
بکن ماتم مده اینقدر کیشم
مرا مگذار تنها چون غریبان
بیا ای نازنین یک لحظه پیشم
خون عاشق
دیدمت در دست خنجر داشتی
خون عاشق را به ساغر داشتی
کا ش جای درس تزویر و ریا
درس علم عشق از بر داشتی
رو ، به ما داری و دل با دیگران
خاطر ما را مکدّ ر داشتی
می شدی از حال زارم با خبر
گر تو احساس کبوتر داشتی
زورق غم می برد هر سو مرا
زورق غم کاش لنگر داشتی
پای ننهادی تو اندر محفلم
کلبه ما را محقر داشتی
در هوای آن که رخ بنماید او
هر شب ای دل چشم بر در داشتی
آخر ای ایران بعد از من بگو
شاعری در ملک آذر داشتی